عکس ، ناگفته های اسماعیل در سریال گیلدخت ، عاشق شدم اما حجب و حیا داشتم ، پنج تا از دنده هایم شکست

به گزارش راوه بلاگ، بازیگر نقش اسماعیل در سریال گیلدخت بیان نمود: اگر تمام مختصات و جزییات اسماعیل بر اساس آنچه که در فیلمنامه بود، به اجرا درمی آمد، قطعا مخاطبان خیلی بیشتر با این شخصیت ارتباط برقرار می کردند.

عکس ، ناگفته های اسماعیل در سریال گیلدخت ، عاشق شدم اما حجب و حیا داشتم ، پنج تا از دنده هایم شکست

به گزارش خبرنگاران، تعدادی از عوامل سریال گیلدخت شامل میترا رفیع و رضا اکبرپور (بازیگران)، محمدرضا شفیعی (تهیه کننده) و مجید آسودگان (فیلمنامه نویس) در نشستی خبری شرکت کردند و به سوالاتی پیرامون سریال گیلدخت پاسخ دادند.

اکبرپور در ابتدا با اشاره به حذفیات سریال اظهار کرد: اگر فیلمنامه کامل اجرا می شد، اسماعیل قهرمان مردی می شد که به هر حال بیشتر قابل پذیرش برای بیننده ها باشد. الان هم فکر می کنم با توجه به حذفیاتی که موقع اجرا، رخ داد، اسماعیل این ارتباط را برقرار کرد و توانست به دل مخاطب بشیند. به هر حال ما یکسری بازخوردها را می بینیم، یکسری بازخوردهایی را ما در رسانه ها می خوانیم، یکسری بازخوردها هم مردم دسترسی دارند و به راحتی می توانند نظرشان را مستقیم بدون تعارف به ما بگویند.

کشیدن یک آجر از دیوار آن دیوار را متزلزل می نماید

اگر فیلمنامه کامل اجرا می شد، اسماعیل قهرمان مردی می شد که به هر حال بیشتر قابل پذیرش برای بیننده ها باشد. الان با توجه به حذفیاتی که موقع اجرا، رخ داد، اسماعیل این ارتباط را برقرار کرداکبرپور در پاسخ به این سوال که حذفیات چه بود شرح داد: به نظر من زندگی که در اسماعیل جاری بود در فیلمنامه خیلی بیشتر از آنچه بود که ما در اجرا دیدیم. این موضوع به سلیقه گروه کارگردانی برمی گشت و به هر حال تصمیمشان این طور بود. وقتی الان کلی به کار نگاه می کنم حذفیات تاثیراتی را گذاشته است. گاهی اوقات شما می بینید که کشیدن یک آجر از یک دیوار به هر حال آن دیوار را می تواند متزلزل کند. این اتفاق در خصوص حذف شدن بعضی از کاراکترها افتاد.

بازیگر سریال حوالی پاییز اضافه کرد: به عنوان مثال کاراکتری که اسماعیل را در جنگل پیدا می کرد کاراکتری بود که گالیش بود و ما اصلا درباره آن شناسنامه داریم. من با یکی از بچه های شمال صحبت کردم، گفت اینها یک قومی هستند و راجع به آن یک شرحات مفصلی داد.

ساده ترین سوالی که از من پرسیدند این بود که وقتی که اسماعیل پیدا شد، ما به این فکر می کردیم که او چطوری می خواهد اسماعیل را بلند کند؟، در صورتی که در فیلمنامه این نبود، در فیلمنامه می دیدید که گالیش می رود و بعد با مواجهه با آصف می پردازد و یک اتفاق های اینطوری می افتد. این ها حذف شد. همین ذره ذره حذف شدن ها روی کار تاثیر می گذارد. البته من مماشات می کنم که می گویم ذره ذره.

وی با اشاره به این که در سریال حوالی پاییز کاراکتری را بازی نموده که با آن هم مردم خیلی ارتباط برقرار نموده بودند تاکید نمود: می دانم اسماعیل سریال گیلدخت خیلی خیلی بیشتر از این می توانست مثمرثمر باشد. کاراکتر اسماعیل را در فیلمنامه آقای آسودگان به زیبایی نوشته بودند.

اکبرپور اضافه کرد: الان میدان دادن به نیروهای جوان خیلی سخت شده است. واقعا کار کردن برای کسانی که ناشناس هستند خیلی مشکل شده است، جا دارد از آقای آسودگان و شفیعی و اسماعیلی خیلی تشکر کنم بابت این موقعیتی که ایجاد شد و من توانستم این کاراکتر را زندگی کنم.

در یکی از پلان ها پنج تا از دنده هایم شکست

وی با بیان این که اسماعیل برای من کاراکتر خیلی جذابی بود گفت: اتفاقات فیزیکی زیادی هم برای من افتاد. در یکی از پلان ها پنج تا از دنده هایم شکست و ستون مهره هام آسیب دید. اما برایم شیرین بود. نتیجه کار در کل برای من شیرین بود. من همواره به این فکر می کنم که ما چه کار می توانیم بکنیم که کارمان بهتر گردد؟ اگر ما قرار است صد باشیم حیف است که به 50 و60 راضی بشویم.

اکبرپور در پاسخ به این سوال که چگونه به این نقش نزدیک شدید شرح داد: چون کاراکتر اسماعیل به صد سال قبل برمی گشت خواندن کتاب های تاریخی، فکر کردن به افرادی که در آن برهه زندگی می کردند موثر بود. من راجع به به افرادی که میرشکار بودند تحقیق کردم. هر چند ما شکاری از اسماعیل ندیدیم، ولی خوب میرشکار بود.

فقط یک بار از نزدیک اسب دیده بودم

وی درباره تجربه اسب سواری اش در سریال گفت: من فقط یک بار از نزدیک اسب دیده بودم و بر سرش دست کشیده بودم. وقتی قرار شد برای این سریال سوارکاری را یاد بگیرم، آغاز به تمرین در دوره ای که گروه فراوری گذاشته بودند کردم. در ساعت 2 تا سه و نیم نیمه شب در کلاس های آموزشی شرکت می کردم. بعد از آن تازه من شام می خوردم.

اسماعیل را آدم راسخ و خیلی محکمی دیدم که در بخشی از سریال عشق زمینی برای او به وجود می آیدزمان فیلمبرداری 12 یا 13 روز زودتر از بچه های گروه به همراه عوامل فراوری به شمال رفتم تا در جنگل بگردم و عادت کنم. چون راه رفتن در جنگل سختی های خود را دارد. چه رسد به این که بخواهیم بدویم. عکس های قدیمی را دیدم و با آقای آسودگان درباره کاراکتر صحبت و مشورت می کردم. گاهی صحبت های تلفنی ما به 2 ساعت هم می رسید.

اکبرپور درباره برداشتی که از کاراکتر اسماعیل داشت شرح داد: اسماعیل را آدم راسخ و خیلی محکمی دیدم که در بخشی از سریال عشق زمینی برای او به وجود می آید. این نکته را به آقای آسودگان هم گفتم در وسط کار اسماعیل از عشقش عبور می نماید و به یک اتفاق بزرگتر که جلوگیری از یک ظلم بزرگ است، می رسد. او یک آدم به شدت معتقد است نسبت به چیزی که باور دارد.

وی درباره صحنه های عاشقانه اش در برابر گلنار گفت: تمام سعیم بر این بود که لحظات مشترکی که با هم داشتیم، حجب و حیایی که باید در آن کاراکتر باشد حفظ گردد. امیدوارم رخ داده باشد.

تصاویر | ناگفته های دختر جوان سریال نیکان | من هم مثل نیکان برای زندگی جنگیدم ...

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 17 تیر 1402 بروزرسانی: 17 تیر 1402 گردآورنده: raveblog.ir شناسه مطلب: 3070

به "عکس ، ناگفته های اسماعیل در سریال گیلدخت ، عاشق شدم اما حجب و حیا داشتم ، پنج تا از دنده هایم شکست" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عکس ، ناگفته های اسماعیل در سریال گیلدخت ، عاشق شدم اما حجب و حیا داشتم ، پنج تا از دنده هایم شکست"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید